بعد از 3ماه تاخیر در آستانه ی 3سال و3ماهگیه پسر مامان

سلام به پسر یدونه ی مامانی شرمنده که اینقدر دیر اومدم اینجا رو به روز رسانی کنم خودت که ماشالا مردی شدی و در جریان در گیری های مامانی هستی الهی دورت بگردم که کمک حالمی این مدتی نیودیم خیلی کارا کردیم خیلی جاها رفتیم البته تصمیم داشتیم بریم مسافرت که هر چی فکر کردیم دیدیم اگه بریم نه به ما خوش میگذره نه به شما دوتا وروجکای مامان هوای گرم شلوغی زیاد سن کمتون همش استرس داشتم یهو وسط جمعیت گمتون کنم و این شد که تصمیم گرفتیم صبر کنیم که یه کم یزرگتر بشین و آبجی هم خوب و بد و خوب سرش بشه ولی بجاش خیلی زیاد پارک و شهربازی رفتیم خیلی بهت خوش گذشت نفس مامانی دیگه اینکه امسال ثبت نامت کردم برا مهد خیلی خوشحالی خیلی ذوق داری همش کیف کولت میکنی و میگی مامان بریم مهد.ولی من هر روز نمیبرمت عزیزم با مدیر مهد صحبت کردم که یک روز در میون ببرمت که خسته نشی عزیز دلم عصر هم قراره بریم لوازمی که گفتن برات بخرم

فعلا بریم چندتا عکس ببینیم تا بعد

Dr.Danial

اینم چندتا عکس خوشگل که تو حیاط خونه خاله طیبه گرفتیم

اینم چندتا عکس تو پارک

تا پست بعد